تبیین عالم ذرّ
خلاصۀ شب 19رمضان 1440
بحث اصلی ما اثبات عالم ذرّ در جسم و بدن معنوی ماست که همین حالا همچون نوری درون قالب مادی ما میدرخشد. ثابت کردیم عالَمی داریم که در آن عالم، هم ربّمان و هم خلقتمان را دیدهایم و چون خلقتمان به لحاظ ربوبیت حق مشهود ما بود، جز کمال و جمال از خود چیزی ندیدیم و آمدهایم همان نور ربوبی را از این قالب ظهور دهیم. نه اینکه آن نور از جایی آمده باشد و درون این قالب جای گرفته باشد؛ بلکه در ذرهذره و لحظهلحظۀ همین قالب حضور دارد.
در این جلسه ابتدا چکیدهای از مباحث پیشین ارائه میکنیم؛ بعد بر مبنای بحث عالم ذرّ، چند آیه از سورۀ سجده را تبیین میکنیم.
آن خداوندی که از خاک ذلیل / آفرید او شهسواران جلیل
پاکشان کرد از مزاج خاکیان / بگذرانید از تک افلاکیان
برگرفت از نار و نور صاف ساخت / وانگه او بر جملۀ انوار تاخت[1]
نور عشق ربوبی و کمال، در همین تن خاکی و پوست و گوشت و خونش نهفته است.
وقتی بچه به دنیا میآید چه چیز تبدیل به شیر سفید و پربرکت و رشددهنده میشود؟ خون کثیف. شیر، در بطن همان خون کثیف بوده است. پس چرا باور نمیکنیم درون هواهای نفسانی، شیطانها، مخالفتها و جنگهای ما نوری، صلحی و وحدتی نهفته است؟ که اگر باور کنیم، میفهمیم که از درون همین خون باید شیر را نوشید.
آن سنابرقی که بر ارواح تاخت / تا که آدم معرفت زان نور یافت
نوح از آن گوهر که برخوردار بود / در هوای بحر جان دربار بود
جان ابراهیم از آن انوار زفت / بیحذر در شعلههای نار رفت
چونک اسماعیل در جویش فتاد / پیش دشنۀ آبدارش سرنهاد
جان داوود از شعاعش گرم شد / آهن اندر دستبافش نرم شد
چون سلیمان بد وصالش را رضیع / دیو گشتش بنده فرمان و مطیع
چون محمد یافت آن ملک و نعیم / قرص مه را کرد او در دم دو نیم[2]
آدم(علینبیناوآلهوعلیهالسلام) فهمید خاک، باد، آتش و آب نیست؛ بلکه نور است و عشق و کمال و بقا؛ یک کلام، خلیفةالله است.
ابراهیم(علینبیناوآلهوعلیهالسلام) هم جان تابانش را دید و در دل آتش رفت و آتش برایش سرد و سلامت شد.
داوود(علینبیناوآلهوعلیهالسلام) چون جانش از عشق ربوبی گرم شده بود، آهن در دستش نرم بود. سلیمان(علینبیناوآلهوعلیهالسلام) هم چون از شیر جان مینوشید، شیطانها مطیعش بودند.
وقتی بطن دنیا اینقدر زیباست، چرا ما اینقدر بدِ دنیا را میگوییم؟ چرا بدیها را گردن این و آن یا حتی خودمان میاندازیم؟ اصلاً چرا اینقدر بدبینیم و مدام آخ و اوخ و چون و چرا داریم؟ در درون همۀ این تضادها و تزاحمها نور حق را ببین که اگر این نور را پیدا کنی در لجنزار بوی خوش خواهی شنید. حضرت زینب(سلاماللهعلیها) در آن همه زشتی و آلودگی جمیل را دید. اگر "کُلُّ یَوم عاشورا" است، کل یوم "مارَأیتُ إلّا جَمیلاً" هم هست و این تنها یک نگاه و یک تغییر بینش است و اصلاً کاری ندارد. چرا ما نمیبینیم؟ چون غافلیم از خودمان و از عالم ذرّ که مدام ظلمت را نور میکند و خون را تبدیل به شیر؛ کثرت را وحدت میکند و جنگ را صلح.
به مثال مادر توجه کنید. مادر کودکش را در رحم با خون خود پرورش میدهد؛ اما وقتی متولد شد، او را در آغوش میگیرد و شیر میدهد. ما هم اگر متولد شویم دیگر از خون خبری نیست؛ همان خون تبدیل به شیر میشود. البته متولد هم شدهایم، فقط باید تولد انسانیمان را بیابیم و باور کنیم. شبهای قدر شبهای تولد ماست. بهترین زمان برای اینکه از ناف ببریم و به شیر مادر وصل شویم.
خوب همین بحث را از آیات سورۀ سجده ادامه میدهیم.
"فَلا تَعلَمُ نَفسٌ ما أُخفیَ لَهُم مِن قُرَّةِ أعیُن جَزاءً بِما کانوا یَعمَلون. أفَمَن کانَ مُؤمِناً کَمَن کانَ فاسِقاً لایَستَوون. أمّا الَّذینَ ءامَنوا وَ عَمِلوا الصالِحاتِ فَلَهُم جَنّاتُ المَأوی نُزُلاً بِما کانوا یَعمَلون. وَ أمّا الَّذینَ فَسَقوا فَمَأواهُمُ النّارُ کُلَّما أرادُوا أن یَخرُجوا مِنها أُعیدُوا فیها وَ قیلَ لَهُم ذوقُوا عَذابَ النّارِ الَّذی کُنتُم بِهِ تُکَذِّبُون. وَلَنُذیقَنَّهُم مِنَ العَذابِ الأدنَی دُونَ العَذابِ الأکبَرِ لَعَلَّهُم یَرجِعُون."[3]
پس هیچکس نمیداند چه چیزی از روشنی چشمها، به پاداش آنچه انجام میدادند، برایش نهفته شده است. پس آیا کسیکه مؤمن است مانند کسی است که نافرمان است؟ برابر نیستند. اما کسانیکه ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، ایشان را برای پذیرایی به خاطر آنچه انجام میدادند، منزلگاههای بهشت است. و اما کسانیکه نافرمانی کردند، جایگاهشان آتش است. هر بار که بخواهند از آن بیرون بیایند به درون آن بازگردانده میشوند و به آنها گفته میشود: «بچشید عذاب آتشی را که دروغش میپنداشتید.» و قطعاً پیش از عذاب بزرگتر، از عذاب نزدیکتر به آنها میچشانیم، شاید که آنها بازگردند.
نفس تا در عالم ظاهر است، جز خون نمیبیند. خبر ندارد در این آلودگی، چه چیزی برایش پنهان شده است. مثل اینکه به بچۀ در شکم مادر بگویی خبر نداری برای رشد تو چه آماده کردهام! خداوند برای آنچه آماده کرده از «روشنی چشمها»، کلمۀ "لهم" به کار برده است؛ یعنی مالکش هستید؛ یعنی آنچه دنبالش میگردی در خودت و برای خودت است. درون این قالب مخفی است و به محض اینکه متولد شدی چشمت به آن روشن خواهد شد. تولد هم با مرگ نیست و همینجا باید از درون خودت هر لحظه متولد شوی.
آیه در ادامه میگوید آیا مؤمن مانند فاسق است؟ توجه کنید؛ نمیگوید آیا مؤمن مانند خطاکار یا مشرک یا گنهکار است؛ در مقابل ایمان، فسق را قرار داده است. پس عملی هم که در آیۀ قبلش میگوید، نماز و روزه نیست. عملی است که در مقابل فسق است. این ایمان و عمل چیست؟ سرِ جای خود نشستن. یعنی او متولد شده و شیر مینوشد. در مقابلش فاسق کسی است که هنوز دلش میخواهد خون بخورد. به بیان دیگر ایمان، شناخت نفس است و فسق، نشناختن نفس.
در آیۀ بعد میفرماید ما عذاب نزدیکتر را به غیر از عذاب بزرگتر به آنها میچشانیم. معلوم است که منظور از عذاب نزدیکتر عذاب دنیایی است. اما چرا خدا آن را میچشاند؟ جواب، بسیار زیباست و یکی از مصداقهای روشنی چشم است که خدا برای ما پنهان کرده است. خدا آنها را اینجا عذاب نمیدهد، فقط میچشاند تا شاید به آغوش او بازگردند.
حال، ایمانی را که در آیه به آن اشاره شده، بیشتر توضیح میدهیم. ایمان یعنی رساندن نور عقل به قلب که تنها با دانایی حاصل نمیشود؛ چون، شیطان هم عالم بود و میدانست خالقش خداست؛ ولی داناییاش مانع کفر او نشد. اگر دانایی را به نفس و قلبمان بچشانیم، میشود ایمان. پس ایمان باید صورت نفسانی ما شود. از مفهوم و باور ذهنی بیرون بیاید و حقیقت و عینیت نفسمان شود.
ایمان و مشاهدۀ غیب هم، تنها با قطع علاقه از طبیعت حاصل میشود. اگر در کتاب نفسمان مروری بکنیم، میفهمیم همۀ خرابیهای ما برای این بوده که قلبمان متوجه حب و بغض شخصیمان بوده است. انشاءالله در این شبها توجه قلبمان را از دنیا و حب و بغض شخصی برگردانیم و آن را متوجه حقیقت نورانی و الهیاش بکنیم.
نظرات کاربران